استفاده از رویکرد پُست مدرنیستی در آفرینش یا تحلیل داستان و رمان، عمر چندانی در ادبیّات داستانی معاصر ندارد و در این راستا،آثار نویسندگانی چون رضا براهنی، شهرنوش پارسی پور، ابوتراب خسروی و .... بسیاری از مختصات پُست مدرنیستی را با خود دارند. با در نظر گرفتن تاریخ جریان سازی پُست مدرنیسم در عرصهی ادبیّات داستانی، پرواضح است که آثار داستانی پیشگامّانی چون صادق چوبک از این دایره بیرون باشند. امّا نگارندگان این مقاله بر آنند رمان سنگ صبور چوبک از معدود آثار داستانی محسوب میشود که ظرفیت یا گنجایش آن را دارد که براساس نظریه یا نظریههای مختلف ادبی، از جمله با رویکرد پُست مدرنیستی مورد نقد و تحلیل قرار گیرد؛ چنانکه رمان سنگ صبور صادق چوبک از بسیاری از ویژگیهای پُست مدرنیستی مثل محتوای وجودشناسانه، فراداستان، چند صدایی، بینامتنیت، پارودی، پارانویا، از هم گسیختگی و اختلال زمانی و مکانی و ... برخورداراست. در این جهت، ابتدا به طرح و شرح ویژگیهای پُست مدرنیستی در ادبیّات داستانی خواهیم پرداخت و سپس با استناد به شواهد و قرائن درون متنی به تحلیل مؤلفههای پُست مدرنیستی در رمان سنگ صبور اقدام خواهیم کرد.