یکی از آموزه های نقد مدرن در تحلیل متون ادبی به ویژه رمان و داستان، نظریه ی منطق مکالمه ای باختین است. منطق مکالمه به عنوان هسته ی مرکزی نظریه ی باختین و به تبع آن مفاهیمی که در ذیل آن قرار می گیرند به مثابه ظرفیت بالقوه ی متن در تکثیر و تولید معنا، این امکان را در اختیار خواننده قرار می دهد تا با رویکردی نو به تحلیل رمان و داستان بپردازد. در رساله ی حاضر، همت ما برآنست تا با رویکرد منطق مکالمه ای باختینی، یکی از رمان های مطرح معاصر یعنی سنگ صبور صادق چوبک را مورد نقد و بررسی قرار دهند. جهت نیل بدین منظور، مفاهیمی مانند چندآوایی و چندزبانی، بینامتنیت، دیگری، کارناوال، گروتسک، پایان باز و ... را همراه با مصادیق و نمونه هایی از رمان سنگ صبور مورد تبیین و توضیح قرار می دهیم تا به این پرسش بنیادین پاسخ داده باشیم که با تکیه بر چه شواهد و مصادیقی از رمان سنگ صبور می توان این رمان را واجد خصلت منطق مکالمه ای و جلوه های مختلف آن دانست؟