مسأله شناخت و ماهیت شعر موضوعی است که از گذشته های دور اندیشمندان جهان را به خود مشغول داشته است. در سنت فلسفی غرب از افلاطون و ارسطو از یک سو، و در سنت شرق از فارابی و ابن سینا تا عصر حاضر در باب ماهیت و شناخت شعر دیدگاه های سلبی و ایجابی زیادی مطرح شده است. از میان فیلسوفان ایرانی که در دورۀ معاصر نگاه فلسفی به شعر و شاعران داشته، احمد فردید است. فردید در نگرش خویش نسبت به شعر، تحت تأثیر سه آبشخورِ: حکمت انسی، عرفان ابن عربی و اندیشه های هایدگری است. وی بر این اساس، تاریخ را به پنج دورۀ پریروز، دیروز، امروز، فردا و پس فردا تقسیم میکند. دوره پریروز و پس فردا، به جهت خاستگاه و غایت الهی، دوره های آرمانی فردید محسوب میشوند؛ اما دورههای دیگر در نگاه وی چندان اعتبار و اهمیتی نمییابند. فردید به پیروی از هایدگر، زبان را فراتر از امور ابزاری و ارتباطاتی ارزیابی می کند و ماهیتی الهیاتی برای زبان قائل است. در اندیشه فردید، با توجه به گذشت زمان و فاصله گرفتن از تاریخ پریروز، زبان از خاستگاه الهی خود خارج شده و به صورت ابزار و وسیله تنزل پیدا کرده است. از این رو، فردید به واسطه اتیمولوژی و شعری که به زبان اشارت آراسته شده، بر آن است تا امکان رسیدن به تاریخ پریروز و احیای زبانی که واضع آن خدا بوده را فراهم کند. از آنجا که نقطه ثقل این پژوهش، شعر از دیدگاه فردیدی است، از این رو، تلقی فردید از شعر، به مثابه تفکر والایی است که به دلیل دربرداشتن تذکر پس فردا، بشر را در یافتن حقیقت یعنی، به سمت و سوی زبان امت واحده و زمان باقی یاری می رساند. فردید با نگاه هستی شناسانه هایدگر، شعر را برساخته پیوند میان زبان با هستی می داند. و در دوره جدید، که زمانه نیست انگاری و اصالت نفس اماره است، با مسخ شدن زبان، موضوعیت شعر، نفس اماره می شود. بنابراین، فردید به تبع هایدگر، با التفات به زمانه عسرت در جهت تحقق زبان آرمانی خویش، به شاعران کلاسیک متوسل می شود، به دلیل این که شاعران کلاسیک، افرادی چون حافظ، مولانا، جامی و شبستری با زبان اشارت، امکان بازگشت به تاریخ پریروز و احیای تاریخ پس فردا را برای انسان فراهم میکنند، شعر و شاعران آرمانی وی محسوب میشوند