ساختارزدایی دریدا گامی در جهت رد هویت و معنای ثابت متون است. او با رد ثبات و مرکزیت فرصتی برای لایه های پنهان و طرد شده متون به وجود آورده است تا از معنای ثابت و واحد جلوگیری کند. دریدا برای نشان دادن ساختارزدایی و عملکرد آن از مفاهیمی استفاده می کند که ما در پژوهش حاضر به سه مفهوم از نظریه او یعنی دیفرانس، آپوریا و تقابل های دوگانه در اشعار سهراب پرداختیم. جدا از نگاه ساختارزدایانۀ سهراب در روبرو شدن با جهان پیرامونی ، اشعار او نیز این قابلیت را دارند تا به صورت ساختارزدایانه مورد واکاوی قرار بگیرند. زمانی که هشت کتاب را بررسی کردیم دیفرانس در اشعار سهراب در ترکیبات بدیع، استعاره، پارادوکس، حس آمیزی، جابه جایی صفت و کهن الگو نمود داشت. از آن جایی که سهراب در اشعار خود به مفاهیمی چون مرگ، عشق و هستی پرداخته است به بررسی آپوریای دریدا در این مفاهیم پرداختیم و وجوه مختلف آن ها را آشکار ساختیم. و همین طور تقابل های خواب و بیداری و جبر و اختیار نیز در اشعار او آپوریایی بودند و مفاهیمی چون آستانه و مرز نیز مورد واکاوی قرار گرفت. تقابل های دوگانه نیز به صورت جمع، واژگونی، فراروی و مرز ظاهر شدند که میزان مرز و رد بیشتر از موارد دیگر بود. دیفرانس وآپوریا از مهم ترین مفاهیم ساختارزدایانه در اشعار سهراب سپهری به حساب می آیند که آن ها را در کلمات، ترکیبات، عبارات و بخش های مختلف هشت کتاب مشاهده کردیم به گونه ای که نمی توان گفت کدام بیشتر و کدام کمتر است. این در حالی است که تقابل های دوگانه و وجوهش (جمع/ فراروی/ واژگونی/ رد ) بعد از آپوریا و دیفرانس قرار می گیرند.