تفسیر متعارف از اشعار پروین، این است که شاعر به لحاظ ساختاری و محتوا، به سنت شعری گذشته وابسته است و ادامه دهندۀ راه پیشینیان است، اما فی المثل نگرش انسان دوستانه و مهربانانه به فقرا و به طورکلی دغدغه ها ی اجتماعی در اشعار او پررنگ تر از گذشتگان است که آن نیز از طبع فردی و جنسیت زنانۀ خود پروین برخاسته است. این مقاله می خواهد نشان دهد از نظر ساختار و فرم، پروین با سنت شعری گذشته همگام است، اما از نظر اندیشه و محتوای شعری، ندای فیلسوفان آزاداندیش زمانۀ خود را نیز منعکس کرده است. ازاین جهت ـ یعنی به لحاظ مدرن بودن ـ او از بسیاری از شاعران نوپرداز جلوتر بوده است. یکی از خاستگاه ها ی تکوین چنین اندیشه ها ی سترگی، مواجهۀ او با اندیشه ها ی مارکس است. پروین همانند هر شاعر دیگری، در مواجهه با رویدادها و اندیشه های زمانۀ خودش واکنش نشان داده و در نسبت با آن ها، به تکوین اشعار خویش پرداخته است. این مقاله بر آن است نشان دهد، هم به لحاظ تاریخی و اجتماعی، امکان آشنایی پروین با افکار مارکس وجود داشته و هم به لحاظ محتوا، اشعار پروین سرشار از مفاهیم مارکسیستی است.