فروغ فرخزاد یکی از بزرگترین شاعران معاصر می باشد که در ادبیات معاصرفارسی چهره ای شاخص و جایگاهی ویژه دارد که اشعار ارزشمندی از خود به جا گذاشته است. فروغ با ایستادن در برابر سنت های بی ارزش گذشته و درآمیختن سنت های ارزشمند با جوهر اندیشگی علمی مدرن امروز ، از بیان هیچ اندیشه ی نوئی نهراسید. دنیای شعر فروغ چه از نظر فکر و چه از لحاظ زبان، روح چیرگی مدرنیت بر قوانین ادب و سنت های ایستای دیرین ماست. جبران خلیل جبران یکی از نویسندگان بزرگ جهان عرب می باشد که به دو زبان عربی و انگلیسی ،آثار گرانقدری از خود به جا گذاشته است و می توان گفت که جبران نماینده تمام عیار جریان تجدّد می باشد که به جریان های سیاسی و فکری و ادبی عصر نهضت می پردازد. وی در جوانی به واسطه شور و هیجانی که برای آزادی و استقلال سوریه از دست عثمانی داشت ، وارد عرصه سیاسی شد و انجمن پیوندهای زرین را به اتفاق تنی چند از جوانان هم وطن خود تشکیل داد و سعی داشت قلم بدستان را در برابر سلطه عثمانی و کلیسا به مبارزه وا دارد. مدرنیسم به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده های فرهنگی نو با اندیشه ی نوآوری و نوسازی است. درحقیقت مدرنیسم را می توان واکنش نویسندگان و هنرمندان به روند صنعتی شدن ، جامعه شهری، جنگ،تحول تکنولوژیک و ... دانست. در این پژوهش ،تلاشمان بر این است تا با مقایسه فروغ و جبران، جلوه های مدرنیسم را در آثارشان نشان دهیم وبر خویشاوندی فروغ و جبران از این حیث تاکید و تصریح بورزیم . بدین منظور،قسمت هایی از شعرهای فروغ فرخزاد و نوشته های جبران خلیل جبران به عنوان نمونه ذکر می شود و تشابهات و تضادهای آثار این دو شخص از حیث مدرنیت بیان می گردد.