هدف: سرمایهگذاران معمولاً از اصول منطقی، نظریه مطلوبیت مورد انتظار یا سایر مدلهای هنجاری در تصمیمگیریهای خود استفاده میکنند، اما این موارد نیز تحت ترجیحات رفتاری یا سبک های شناختی افراد نقض میشوند. افراد به دلایل مختلف سعی میکنند بهجای تصمیمگیری یا قضاوت بر اساس این مدلها از روشهای ذهنی یا تجربی استفاده کنند که گاهی باعث اشتباه یا سوگیری در تصمیمگیری میشود. با توجه به این موضوع، هدف این پژوهش بررسی تاثیر بازتاب شناختی بر سوءگیری های رفتاری در بین سرمایهگذاران است. روششناسی: به منظور بررسی این هدف، نمونه آماری این پژوهش تعدادی از سرمایه گذاران فعال در بورس اوراق بهادار تهران است، که در مراحل پژوهش تعداد دقیق آنها برای برآورد و تخمین مدل پژوهش مشخص شد. در همین حال، برای اطمینان از پایایی و روایی دادههای نمونه خود، به مطالعات سیستماتیک قبلی در مورد رفتار سرمایه گذاران سهام پرداخته شد. برهمین اساس پرسشنامهها در سال 1401 طی چند نوبت به صورت آنلاین و حضوری میان آنها توزیع شد. حداقل حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران 414 تعیین شده است. برای آزمایش رابطه بین توانایی شناختی و ده سوءگیری رفتاری، پرسشنامه شامل دو سؤال مختلف: سؤالاتی برای آزمایش توانایی شناختی سرمایه گذاران و سؤالاتی برای اندازه گیری سوءگیری های رفتاری مدنظر پژوهش باشد. ابتدا سوگیریهای رفتاری براساس میزان اتکا به نقطه مرجع (لنگر انداختن، سوءگیری تأییدی)، دسترسی به اطلاعات اولیه (در دسترس بودن)، میزان تشابه دو رویداد (اکتشاف نمایندگی)، تمایل به ریسکگریزی (اثر ابهام، زیان گریزی)، دستهبندی ذهنی متفاوت (حسابداری ذهنی و کادربندی)، ارزیابی بیشازحد تواناییهای خود (بیش اعتمادی) و اتکا به دانستن دیگران (رفتار دستهجمعی) در تصمیمگیری بررسی شد. همچنین برای سنجش بازتاب شناختی سرمایه گذاران نیز از آزمون بازتاب شناختی سه سوالی استفاده شد. در نهایت برای آزمون فرضیههای پژوهش از آزمون کای اسکوئر (χ^2) استفاده شد. یافتهها: با توجه به نتایج پژوهش، سوءگیریهای مربوط به تکیه به نقطه مرجع و ارزیابی بیش از حد تواناییهای خود (لنگر انداختن و سوءگیری تاییدی) می توانند حتی با منابع شناختی مناسب نیز اتفاق بیفتد و این رویداد در شهود ذهنی افراد عمیق است. میانگین نمونه ما در سرکوب پاسخ های اولیه در آزمون موفق بودند، اما آنها دچار این سوءگیریها شدند. به گونه ای که افراد برای احساس رضایت از خود و اتکا به اطلاعات اولیه، سعی می کردند شواهد ذهنی اولیه خود را تأیید کنند و حتی از منابع شناختی خود برای اثبات آن استفاده کنند. همچنین این باورهای ذهنی آنقدر در فرد عمیق هستند که حتی با کسب منابع شناختی و هوش قابل کنترل نیست. با توجه به در دسترس بودن اطلاعات در حافظه، تصمیمگیری و قضاوت عموما برمبنای سهولت در یادآوری رویدادها، گزینههای جست و جو، قابلیت تصور و همبستگی واهی بین رویدادها انجام می شود. به طور کلی هیچ کدام از انواع سوءگیری در دسترس بودن به جز (سوءگیری ناشی از اثربخشی گزینههای جستجو) با CRT رابطه نداشتند. بدین صورت که استفاده یا عدم استفاده از منابع شناختی در کاهش یا بروز این سوءگیری تاثیری ندارد و این سوءگیری به هر حال اتفاق می افتد. از طرف دیگر اکتشاف نمایندگی می تواند حتی با منابع شناختی کافی رخ دهد و عمیقاً در شهود ذهنی افراد تعبیه شده است. علیرغم موفقیت میانگین نمونه ما در سرکوب پاسخ های اولیه، آنها نیز آسیب دیدند. بنابراین، به دلیل محدودیت منابع شناختی، سرمایهگذاران اغلب از میانبرهای ذهنی برای قضاوت سریع (شبیهسازی موقعیتهای مختلف و دستهبندی رویدادها) استفاده میکنند و عمداً در تصمیمگیری منطقی مرتکب اشتباه میشوند. همچنین رابطهای بین نمرات CRT و بروز یا کاهش سوءگیریهای حسابداری ذهنی و کادربندی دیده نشد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که حدود 54% افرادی که دارای بازتاب شناختی بالا هستند، یعنی به توانایی های خود اعتماد دارند، نسبت به سایر گروه های بازتاب شناختی دچار بیش اعتمادی می شوند. این نتیجه قابل باور بود چرا که افراد به باورها یا پاسخ های خاصی که ارائه می دهند اطمینان دارند. دادهها نشان میدهند که اعتماد بهطور سیستماتیک از دقت فراتر میرود، به این معنی که افراد بیشتر از آنچه که لیاقت داشتن آن را دارند، را خود را لایق می دانند. این همانجایی هست که منابع شناختی صحیح نیز دلیلی بر تایید این موضوع برای این افراد می شود. همچنین تفاوتی بین گروه های بالا و پایین CRT در بروز این سوءگیری نیست و افراد با وجود منابع شناختی پایین و بالا دچار این سوءگیری می شوند. با توجه به نتایج به دست آمده افرادی که از منابع شناختی خود کمتر استفاده میکنند و بیشتر بر احساسات و شهود خود تصمیمگیری میکنند، بیشتر در موقعیتهای تصمیم، تمایل به ریسک گریزی (اثر ابهام، زیان گریزی) دارند. طبق نتایج این پژوهش، اکثر افرادی که امتیاز بالاتری نسبت به CRT دریافت کردند، کمتر تحت تأثیر این سوءگیریها قرار گرفتند. به طوری که در اثر ابهام 61 درصد از افرادی که نمره CRT بالایی داشتند، توانستند پاسخ های ذهنی اولیه خود را کنترل کنند و از این سوءگیری رنج نبردند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که استفاده از منابع شناختی صحیح می تواند تا حدودی از این اتفاق جلوگیری کند. بحث و نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد که سوگیریها در تصمیمگیری میتوانند علیرغم در دسترس بودن منابع شناختی باقی بمانند، که نشاندهنده تأثیر قابلتوجه عوامل رفتاری و شناختی بر فرآیندهای تصمیمگیری است. درک این سوگیریها میتواند به بهبود استراتژیهای تصمیمگیری منطقی کمک کند. تحقیقات بیشتر میتواند به تعامل بین تواناییهای شناختی و سوگیریهای خاص بپردازد و بهطور بالقوه منجر به تکنیکهای تصمیمگیری مؤثرتر شود.