ارتباط غیرکلامی، نقش ویژهای در انتقال معنا و تنظیم روابط اجتماعی دارد و یکی از مهمترین شاخههای آن «زبان بدن» است که بهواسطهی لحن، حرکات صورت و بدن، حالات چهره و مواردی از این قبیل انجام میگیرد. «زبان بدن» نقش مهمی در تفهیم و روابط اجتماعی افراد دارد چرا که مکمل گفتار گوینده یا خلاف مقصود او را به مخاطب انتقال میدهد. شاهنامهی فردوسی میتواند یکی از منابع بازنمایی ارتباطات غیرکلامی، در تاریخ فرهنگی کهن ایران باشد؛ بنابراین در این پژوهش سعی شده است تا با دیدگاهی میانرشتهای، داستان رستم و اسفندیار از منظر ارتباطات غیرکلامی بررسی گردد تا از مفاهیم پوشیده و ارتباطات فرهنگی ایرانیان رمزگشایی شود. فردوسی با استفاده از ظرفیتهای کنشهای غیرکلامی زبان بدن، از حرکات دست، پا، صورت، لب، موی و برخی صفات مختص به آنها مثل خندیدن؛ به انتقال معنا و ترسیم فضای عاطفی کلام پرداخته است و آن را در جهت پویایی، حرکتپذیری و حقیقتنمایی جریان داستان و اثرگذاری بیشتر بر مخاطب و اقناع او به کار گرفته است و یکی از ویژگیهای ادبی ارزشمند فردوسی در شاهنامهسرایی توجه ویژهی او به زبان بدن است. بهطور تقریبی یکسوم از مجموع بیتهای داستان رستم و اسفندیار، در مبادلهی اطلاعات و معانی غیرکلامی نقش دارند که سبب شده تقابل و تعامل شخصیتها و هماهنگی گفتار و رفتارشان در موقعیتهای مختلف برقرار شود. تمامی نشانگرها و حرکات شخصیتها در راستای اثربخشی و ملموس کردن دو مفهوم برجستهی داستان رستم و اسفندیار، یعنی «رزم و حزن» است؛ بنابراین پربسامدترین و برجستهترین پیامها، یکی «خشم و نبرد» و دیگری «غم و اندوه» است که کاملاً هماهنگ با داستان تراژیک- حماسی رستم و اسفندیار میباشد.