کلید ترقی و پویایی و اعتلا در هر جامعه ای داشتن اعضا و عناصر سالم و کارآمد است که علاوه بر وضعیت جسمانی مناسب از لحاظ سلامت روان نیز در حد متعادل و مطلوبی باشند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر جنسیت و تاهل بر سلامت روان انجام شده است. برای دست یابی به این هدف، از نظریه های شناختی، آسیب پذیری و فشار، نقش و حمایت اجتماعی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه مازندران بوده است که از بین آنها تعداد 252 نفر با استفاده از فرمول کوکران و شیوه ی نمونه گیری احتمالی، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه اینترنتی بوده است و داده های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج توصیفی تحقیق حاکی ازآن است که انجام وظیفه ی خانه داری در بین بیش از نیمی از زنان و مردان متاهل در سطح "کم" گزارش شده است و تقریباً نیمی از آنان معتقد بودند که الگوهای تقسیم کار خانگی در زندگی خانوادگی آنان، در مجموع منصفانه است. به لحاظ توزیع پاسخگویان بر حسب میزان تعارض نقش و نیز برخورداری از حمایت اجتماعی نیز مشخص شد که نزدیک به نیمی از پاسخگویان به ندرت تعارض نقش را تجربه کرده و به همین نسبت، نیمی از آنان از سطوح بالای حمایت اجتماعی برخوردار بوده اند. در نهایت نتایج نشان داد که حدود یک سوم از پاسخگویان مشکوک به اختلالا روانی یوده و دو سوم آنها از این لحاظ، دارای سلامت روان می باشند. نتایج تحلیلی تحقیق حاکی ازآن است که بین سلامت روان افراد براساس گروه سنی، سال ازدواج، تعداد فرزندان، میزان تحصیلات، و محل سکونت، هیچ گونه رابطه ی معنی داری وجود ندارد. این در حالی است که افراد متاهل در مقایسه با مجردین، از سلامت روان پایین تری برخوردارند. براساس نتایج آزمون همبستگی، بین سلامت روان با میزان تعارض نقش رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد، در حالی که بین سلامت روان با متغیرهای میزان حمایت اجتماعی و میزان انصاف ادراک شده از تقسیم کار خانگی، رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. بدین ترتیب، میزان سلامت روان در بین آن دسته از پاسخگویانی که دارای تعارض نقش کمتری بوده، از میزانهای بالاتری از حمایت اجتماعی برخوردار بودند، و تصویر منصفانه تری از تقسیم کارخانگی بین زوجین داشتند، بالاتر گزارش شده است.
