هدف از این تحقیق تحلیل جامعه شناختی میزان طلاق در کشورهای سوریه وایران وشناسایی نقش مددکاری اجتماعی در پیشگیری از طلاق بوده است. چارچوب نظری این تحقیق ترکیبی از دو رویکرد ساختی نهادی شامل نظریه نوسازی و دیدگاه دوم می باشد. این تحقیق در چارچوب روش های کمی و از طریق روش تحلیلی تطبیقی می باشد وتکنیک وابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات داده های ثانویه بوده است. جامعه آماری پژوهش حاضر، جمعیت هستند(تمامی مردان وزنان) که طلاق گرفته شده اند، در دو کشور سوریه وایران در یک بازه زمانی بین 1387(2008) - 1397(2018) می باشد. متغیروابسته ای تحقیق، میزان طلاق در دو کشور سوریه وایران فوق طی ده دهه گذشته میباشد که سعی شد با به کارگیری تکنیک های آماری اثرات متغیرهای مستقل برآن سنجیده شود. نتایج بدست آمده از تحقیق نشان داد که متغیرهای میزان شهر نشینی، میزان مصرف رسانه ای، میزان اشتغال زنان، صنعت شدن، رشداقتصادی ومبلغ درآمد سرانه با میزان طلاق رابطه مستقیم ومثبت دارند. در مقابل میزان رشد تعداد دامشجویان در دانشگاهها وسهم زنان در آموزش عالی، میزان نابرابری جنسیتی، نرخ تورم ومیزان بیکاری با میزان طلاق رابطه معکوس ومنفی داشته اند.