چکیده
|
زبان دعا، یک زبان جهانی است که همه انسان ها کم وبیش از آن برخوردار بوده و دارای تجربه هایی هستند. اما، در زندگی مؤمنانه، یک فرد با ایمان بعد از اجرای شهادتین (شهادت به وحدانیت رب الارباب و رسالت پیامبران به ویژه حضرت خاتم(ص)) وارد وادی ایمن و حرم امن الاهی می شود و به این ترتیب مرحله اول پله کمال شکل می گیرد. آن گاه، فرمان خدای می رسد که: «یا أیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا آَمِنو» (نساء/136) و همگان را به برداشتن گام های بعدی فرا می خواند تا ایمان شان را در عمل ابراز داشته و آن را تعمیق و تحکیم نمایند و به این ترتیب «مکتب فرماندهی (مطاع) و فرمانبری (مطیع)» رُخ می نماید. بدیهی است که ریسمان و زنجیره ایمانی، زمانی به استحکام می رسد که حلقه های مختلف ایمانی در کنار هم قرار گرفته و فرصت «استقرار» پیدا کند. بی شک فرآیند گذشته، زمانی ضمانت اجراء پیدا می کند که به وادی مکتب «عاشق و معشوقی»، سوق پیدا کند؛ یعنی اگر دست و زبان دعا از قالب ظاهری و سطحی عبور کرده و مرزهای منیّت و خودخواهی را درنوردیده و به وادی مقدس و نورانی «دل» پا بگذارد، بی سروپا شده و معشوق را می یابد و از این ایستگاه به-بعد، حضرتش دست و پا و چشم و گوش و زبان عاشق خواهد شد. ناگفته پیداست که میان عاشقِ نیازمند و معشوق بی نیاز، حجابی جز «خواستن» نیست که پیشاپیش «اجازه خواستن» نیز با لطفش، تمهید شده است: «اُدعوُنی أَستَجِب لَکُم» (غافر/60)؛ یعنی می خواهد که از من بخواهید و به این ترتیب «مکتب اجازت و استجازت و مدرسه استجابت و اجابت» چهره زیبا و دلربایش را می نمایاند: «ای دعا از تو، اجابت هم ز تو» (مولوی). بی تردید با پیدایش مکاتب پیش گفته، «زبان دعا» مشروعیت می یابد، زبانی که تمایلات درونی انسان نیازمند، شیفته و واله را به حضرت «الهِ» بی نیاز ابراز می دارد و انتظار دارد تا در سر دوراهی ها (تردیدگاه ها و سرگردانی ها) و نیز پرتگاه های سقوط، دستش را گرفته و دلش را مستحکم و کامش را با امید و باور، شیرین کند. آری! بنده ی دعاباور، کسی است که با زمزمه دعایش، رسم عاشقی و بندگی اش را مزمزه کرده و با زبان سَر، آیه های سِرَّش را بیرون می ریزد و در جستجوی تأمین مطالبات و مطلوباتش، «خود واقعی» اش را در کنار «یار» دیده و در اوج وصال و سرمست از حضور، با دل سوخته و چشم های دوخته و گردشده، به همراه بارش اشک هایش، به ناگاه تمامی سوره
|