از جمله اسلوب های بیانی قرآن، بحث «قصص» است که نظر به میزان پردازش آیات، از جوانب گوناگون حائز اهمیت نموده و مشتمل بر زوایای مختلف پژوهشی است. با عنایت به این موضوع، اندیشمندان بسیاری به تألیف منابعی در مورد قصص همت گماشته و برخی مفسران نیز، بخش اعظم کار خویش را بدین امر مختص نموده و چون «تفسیر سورآبادی» بدین رویکرد شهره گشته اند. این تفسیر که از جمله تفاسیر نگاشته شده به دست ایرانیان است؛ تفسیری کهن، متعلق به کرامیه، دارای ترجمه ای گویا، کارآمد در بخش ادبی و همچنین جلوه گر در بعد قصص می باشد که مغفول اهل تحقیق واقع گشته است. پژوهش حاضر که مبتنی بر بررسی های کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی است؛ بنا بر نمای قصصی تفسیر و چاپ چندین باره این داستان ها، به ارزیابی آن در دو محور رویکردشناسی و بررسی نقاط قوت و ضعف پرداخته است. بر این اساس؛ رویکرد سورابادی در بخش داستان های قرآن، مشتمل بر سبک بدیع طرح سؤال و جواب از سوی مفسر، نگاه عینی، نمایه های پردازشی مختلف و حوزه شناسی قصص در بخش گذشتگان، زمان رسول (ص) و همچنین آیندگان بوده و در بازخوردهای کلامی نیز، متأثر از فحوای اندیشه های کرامیه به ویژه در مقوله توحیدی است. بررسی این تفسیر در نقاط قوت و ضعف آن نیز، مبین محورهای قوتی چون: بیان جذاب، پردازش همه قصص، عدم تکرار و کارکردهای ادبی بوده و در بحث نقاط ضعف؛ مبتنی بر مواردی چون عدم استناد و ارسال روایات در بخش شبهات صدوری، و شاخصه هایی چون تأویل نابجا، الهام گیری از تورات، مخالفت با معیارهای نقد، نقل مطالب مخالف عصمت، تفصیل گرایی و نقل اسرائیلیات در بخش شبهات محتوایی است.