کشورهای برخوردار از نفت، مواد معدنی و به طور کلی ثروت منابع طبیعـی، در نشاندادن عملکرد مناسب اقتصادی دربرابر همتایان خـود کـه از چنـین منـابعی بی بهره اند، ناکام مانده اند؛ و این امر عمدتاً به علت آثار جانبی ناخوشایند چنـین منابعی است. در این پژوهش، با مرور ادبیات ایـن حـوزه، برخـی از مهـمتـرین سازوکارهای اثرگذاری منابع طبیعی بررسی مـیشـود؛ مـواردی نظیـر: .1رونـد بلندمدت در قیمت جهانی، .2نوسانات قیمت، .3کوچـک شـدن دائمـی بخـش صنعت، .4نهادهای استبدادی و جرگه سالار )الیگارشی(، .5نبود نهادهایی که به ناپایداری و هرج و مرج دامن میزنند، .6چرخه ای بودن بیماری هلندی. در این میان، تردیدگرایان، اساساً مفهومی به نـام »نفـرین منـابع طبیعـی« را زیـر سـؤال میبرند و به برخی از کشورهای صادرکننده کـالا کـه عملکـرد موفقیـتآمیـزی داشته اند، اشاره و چنین استدلال مـیکننـد کـه صـادرات و رونـق منـابع الزامـاً پدیده هایی برونزا نیستند. همچنین، در این مقاله، برخی نهادها و سیاسـتهـای برگرفته از تجربه و پیشینه موفق کشورهایی پیشنهاد میشـود کـه بـه توانمنـدی استفاده مناسب از چنین منابعی دست یافته اند. نتیجه گیری نهایی از سازوکارهای متعدد اثرگذاری منابع طبیعی چنین نیست که نیاز به ثروت مواد معدنی، ضرورتاً به توسعه نیافتگی اقتصادی و سیاسی ازطریق بسیاری از ایـن سـازوکارها منجـر خواهد شد؛ بلکه به جای آن، بهتر است به فراوانی منابع به عنوان شمشیری دولبه نگاه کرد، که هم مزایا و هم خطرهایی درپی دارد: به همـان انـدازه کـه ممکـن است صرف امور نابه جا شود، به کارگیری شایسته آن میتواند منافع بـیشـماری را به ارمغان آورد.