موج رسوایی ها و فروپاشی مالی شرکت ها و موسسات بزرگ از جمله انرون، آرتوراندرسن و ورلدکام در آغاز قرن بیست ویکم، بیانگر شواهدی از رویه های تجاری غیر اخلاقی و غیر مسئولانه از بعد اجتماعی است و از طرفی دیگر، تاثیر شرکت ها بر جامعه یک دغدغه جهانی تلقی گردیده و انتظارات ذینفعان از نقش واحدهای تجاری در جامعه در حال افزایش است. توجه به اثرات شرکت ها در جامعه، منجر به ظهور مفهوم نوظهور و مهم در ادبیات کسب و کار به نام مسئولیت اجتماعی و پایندگی شرکت ها گردیده است. شرکت ها، واکنش های مختلفی در جهت پاسخگویی به تقاضاهای جدید دارند به گونه ای که برخی شرکت ها فرهنگ سازمانی و حاکمیتی خود را تغییر داده و در نظر گرفتن مسئولیت اجتماعی شرکتها را به عنوان هسته اصلی فعالیت های تجاری شان پذیرفته اند.از سوی دیگر تئوری مشروعیت بیان می کند که میان شرکت ها و جامعه ای که شرکت ها در آن فعالیت می کنند قراردادی اجتماعی وجود دارد. لذا انتظار می رود ایفای مسئولیت اجتماعی شرکت ها با مکانیزم های حاکمیت شرکتی که مجموعه ای از قواعد ناظر بر هدایت، کنترل و نظارت شرکت ها می باشند، بهبود یابد. با توجه به اهمیت خاص مسئولیت اجتماعی شرکت و راهبری شرکتی، در این پژوهش به بررسی نقش راهبری شرکتی بر سطح افشا مسئولیت اجتماعی شرکت ها می پردازیم.