با بروز بحران آب در ایران و ظهور پیامدهای متعدد آن، محققان علوم مختلف علل را بررسی و برای پیشگیری از آن راهکارهایی ارائه نمودند، اما اکثر آنها به روابط پیچیده و تعاملات بخش آب با نظام های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وسیع تر نپرداخته اند. تحقیق حاضر بر این تفکر استوار است که برداشت های متفاوتی در مورد مسئله آب در ایران وجود دارد و این تفاوت در معانی و برداشت ها بر تصویب قوانین و اتخاذ سیاست های آبی کشور مؤثر بوده است. در این تحقیق، با استفاده از روش تحلیل گفتمان و با تلفیق رویکردهای فرکلاف و لاکلا و موف، نظام معنایی موجود در قانون توزیع عادلانه آب بررسی شد. یافته ها در دو بخش تحلیل ویژگی های متن قانون و بررسی ارتباط آن با شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ارائه شد. نتایج حاکی از تأثیرپذیری این قانون از ارزش های انقلابی و شرایط حاکم بر جامعه در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بود. ابهام در تعریف مفاهیم از جمله عدالت و مصالح عمومی، عدم باور به محدودیت ها در منابع آبی و زودهنگام بودن بحران، عدم باور به موجودیت طبیعت و اکوسیستم های زنده و غفلت از نقش عاملیت شهروندان، قانون توزیع عادلانه آب را به قانونی ناعادلانه تبدیل کرده است که حقوق طبیعت و نسل های آینده را نادیده می گیرد.