1403/09/01
صدیقه لطفی

صدیقه لطفی

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی: دانشگاه مازندران_ دانشکده علوم انسانی و اجتماعی- گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری
تلفن: 09112122854

مشخصات پژوهش

عنوان
پبررسی تطبیقی ساختار فضایی و صرفه های مکانی شهرنشینی (مطالعه موردی منطقه کلانشهری شیراز و مازندران مرکزی)
نوع پژوهش
مقاله چاپ شده
کلیدواژه‌ها
ساختار فضایی، صرفه های مکانی، کلانشهر، مازندران مرکزی، شیراز.
سال 1396
مجله جغرافیا و برنامه ریزی
شناسه DOI
پژوهشگران صدیقه لطفی ، مجتبی شهابی شهمیری ، ساسان روشناس

چکیده

در سال های اخیر، ادبیات گسترده ای پیرامون ساختار فضایی مناطق کلانشهری و پیامدهای اقتصادی آن با تاکید بر دو مفهوم چندمرکزیتی و صرفه های تجمع به وجود آمده است. مدافعان مناطق چندمرکزی ادعا می کنند که این مناطق می توانند با ایجاد تعادل بین صرفه ها و عدم صرفه-های مقیاس مزایای رقابتی ویژه ای را نسبت به مناطق تک مرکزی خلق کنند، در حالی که از تمرکز بیش از اندازه و ازدحام مناطق رقیب جلوگیری می کند. با این وجود مطالعات اندکی وجود دارند که این انگاشت ها را به طور تطبیقی مورد سنجش قرار داده باشند. از این رو، مقاله حاضر در پی آن است تا با مطالعه تطبیقی دو منطقه کلانشهری شیراز و مازندران مرکزی، به بررسی برخی از ادعاها مبنی بر ارتباط میان ساختار فضایی بهینه و صرفه های تجمع بپردازد. روش شناسی تحقیق مبتنی بر روشهای توصیفی و تحلیل آماری مانند شاخص سیسونه- هال و هرفیندال است. سنجش ساختار فضایی منطقه با تاکید بر دو مفهوم چندمرکزیتی و پراکنش، بیانگر الگوی پراکنده و چندمرکزی مازندران مرکزی در مقابل الگوی متمرکز و تک مرکزی منطقه کلانشهری شیراز است. در این راستا، از منظر بعد مصرف، نبود شهری غالب با محیط و فرهنگی کلانشهری را باید مهمترین عامل در عدم دستیابی به صرفه های شهری تلقی کرد. این امر مانعی بر سر دستیابی به کارایی بالاتر خدمات و امکانات به ویژه سرمایه گذاری کمتر بخش خصوصی خواهد بود. با این وجود، یافته های تحلیل از تنوع تولیدی نسبتا برابر منطقه مازندران مرکزی در مقابل منطقه کلانشهری شیراز دفاع می کند و آن را عامل مهمی برای ایجاد پیوندهای مکمل در بین مراکز شهری این منطقه می پندارد. همچنین، به نظر می رسد یک الگوی چندمرکزی بدون به اشتراک گذاشتن منابع خود جهت تامین بیشتر زیرساخت ها و تسهیلات در سطح منطقه ای، نمی توانند در دستیابی به صرفه های مکانی، خود را به عنوان رقیبی نزدیک به مناطق کلانشهری تک مرکزی تعریف کند.