سیستم مالیاتی منابع مالی موردنیاز را برای اداره کشور فراهم میکند تا از منابع گردآوری شده جهت رفاه اکثریت جامعه و ارتقای زیرساختهای عمومی استفاده کند؛ بنابراین بقای نظام سیاسی و اداری هرکشور مستلزم وجود سیستم مالیاتی کارآمد میباشد؛ در این راستا هدف پژوهش حاضر تحلیل اثر پیچیدگی و انصاف مالیاتی بر رفاه اقتصادی در ایران در دوره زمانی 1356 الی 1400 میباشد که با استفاده از رهیافت خودرگرسیونی با وقفههای توزبعی خطی و غیرخطی الگوی پژوهش در دو قالب متقارن و متقارن برآورد شده است. برای این منظور پیچیدگی مالیاتی با استفاده از شاخص هریشمن- هرفیندال و رفاه اقتصادی با شاخص ترکیبی رفاه اقتصادی محاسبه شد. روند حرکتی شاخص رفاه اقتصادی گویای آن است که در دوره مورد بررسی رفاه دارای نوسان است. میانگین شاخص رفاه در برنامه اول و ششم نسبت به دوره قبل از آن کاهش یافته و در دورههای بعدی روند افزایشی داشته است و از میانگینی معادل 62/40 برخوردار است. میانگین پیچیدگی و انصاف مالیاتی در برنامههای اول، پنجم و ششم نسبت به زیردورههای قبل خود کاهش یافته است. نتایج بلندمدت در برآورد الگوی متقارن نشان میدهد که پیچیدگی مالیاتی با اثر معکوس بر رفاه اقتصادی همراه است؛ ولی انصاف مالیاتی اثر معناداری بر رفاه اقتصادی ندارد. در قالب نامتقارن انصاف مالیاتی اثر مستقیم و نامتقارن بر رفاه اقتصادی دارد؛ بهنحویکه اندازه اثر مثبتِ کاهشها در انصاف مالیاتی بر رفاه اقتصادی بزرگتر از افزایشها در آن است. پیچیدگی مالیاتی نیز با اثری نامتقارن بر رفاه اقتصادی همراه است. بهنحویکه تنها افزایشها در پیچیدگی مالیاتی بر رفاه اقتصادی بهطور معکوس اثرگذار است. تورم و نرخ ارز غیر رسمی اثر منفی بر رفاه اقتصادی داشته و درآمد سرانه اثر مثبت بر رفاه اقتصادی دارد. همچنین در سال-های پس از انقلاب تا پایان جنگ و سالهای پسابرجام، سطح رفاه اقتصادی بطور معناداری کاهش یافته است. پیرو نتایج پیشنهاد میشود که دولت سیاستهایی نظیر سادهسازی قوانین مالیاتی، ایجاد نظام جامع و توسعهیافته اطلاعات مالیاتی، کاهش هزینه جمعآوری مالیات و وضع مالیات بر مجموع درآمد را در نظر گیرد و افزایش دانش مالیاتی مؤدیان و کارشناسان مالیاتی، اصلاح نظام مالیاتی و ایجاد تنوع در پایههای مالیاتی را در دستور کار قرار دهد.