هدف از تحقیق حاضر بررسی و نقد دیدگاه اشلایرماخر در مورد ماهیت فهم و ابعاد روان شناختی و تربیتی آن می باشد. در این پژوهش از روش تحلیلی استفاده شده است. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که اشلایرماخر بیان دانش را بیش از هر چیزی وابسته به زبان میداند و از نظر او فهم عبارت از تجربه دوباره اعمال ذهنی مؤلف متن است و تفسیر به معنای بازسازی تفکر شخصی از نظر تأویل میباشد. هرمنوتیک اشلایرماخر ناظر بر دو شیوه متفاوت تفسیر است. او این دو شیوه را روش دستوری یا نحوی و روش روان شناختی یا فنی تفسیر نام نهاده و بر این باور است که به همان صورت که هر کلامی رابطه ای دوسویه دارد، هم با کل زبان و هم با مجموع تفکرات گوینده، به همان سان نیز در فهم کلام دو بعد موجود است. اشلایرماخر در تفسیر روان شناختی، بر بازسازی متن از طریق بازسازی افکار مؤلف تاکید دارد. با تاکید وی بر فهم در جریان تعلیم و تربیت به متربیان امکان درون فهمی و به مربیان امکان درک نقطه نظر مخاطب داده می شود. بدین سان مربی و متربی به زبان مشترکی می رسند. وی بازسازی کامل زمینه تاریخی را امکان پذیر می داند درحالی که از نظر منتقدان ما هرگز نمی توانیم وقایع گذشته را کاملاً بازسازی کنیم و تفسیر میانجی بین واقعه گذشته و بازسازی آن است. در مجموع برای استفاده و استنباط از منابع علمی و درون فهمی و درک متقابل مربی و متربی در نظام تعلیم و تربیت نیازمند تفسیر و فهم درست هستیم. بر این اساس میتوان با به کارگیری اصول حاکم بر هرمنوتیک به ویژه با تکیه بر بعد روان شناختی آن بر مشکلات تعلیم و تربیت فائق آمد.