عمده نماهای شهرها، چه نماهای با عناصر ثابت و چه تغییر شکل پذیر، ظاهراً فاقد بیان احساس بوده و خنثی به نظر می آیند. و تلاش هایی که معماران انجام می دهند تا احساسات انسان را برانگیزند ظاهراً علمی نیستند. و این امر در ساختمان های بلند که عناصر بارز و مشخص در یک شهر می باشند بیشتر جلوه گر است. این عدم بیان احساسات می تواند زمینه ساز بروز کاستی ها و ناهنجاری ها در فضاهای شهری باشد. فرض بر این است که نماهای شهری، ساختمان ها و خصوصاً ساختمان های بلند، که انسان به نوعی تمایل به برقراری ارتباط احساسی با آن ها را دارد، دارای احساسات پنهانی می باشند که به واسطه وجود عناصری در نما ایجاد می شود. این احساساتی که نماهای ساختمانی از خود به نمایش می گذارند باید شناسایی شوند. سؤال اینجاست که چگونه و با چه شیوه هایی می توان احساسات نمای یک ساختمان را شناسایی کرد و این احساسات ساطع شده را در قالب حالات احساسی اصلی دسته بندی کرد. بر اساس یافته های این تحقیق ازجمله ی روش های مورد استفاده برای تشخیص حالات احساسی نما، مهندسی کانسی و پاریدولیا می باشند. با مطالعاتی که بر روی چهره انسان انجام شده است، چهره ها می توانند بیانگر احساسات درونی انسان باشند، چنین به نظر می رسد که می توان با استفاده از قوانین آن به نوع احساساتی که یک نما دارد پی برد.