هدف پژوهش حاضر، مفهومپردازی مدل خطمشیگذاری مبتنی بر شواهد است ک ه نوآوری آن در مقایسه با مطالعات پیشین، جامعیت، بومی بودن و اجرایی بودن آن است که همزمان به اغلب مولفههای موثر در خطمشیگذاری مبتنی ب ر شواه د د ر آموزش عالی توج ه نمود ه است. این پژوهش ا ز لحاظ جهتگیری در پی مفهوم پردازی و با رویکرد کیفی و کدگذاری نظری است. به منظور گردآوری دادهها از مصاحبه های عمیق و از روش نظریه داده بنیاد استفاده شد. جامعه آماری، اعضای کمیسیون آموزش عالی مجلس، مدیران ارشد، خبرگان، و کارشناسان، روسا و مدیران دانشگاههای جامع وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، و وزارت بهداشت، درمان، و آموزش پزشکی و خبرگان خطمشیگذاری آموزش عالی بودند که با روش نمونهگیری گلوله برفی با 20 نفر از افراد مصاحبه شد. جهت تحلیل دادهها از فرایند کدگذاری استفاده شد و در نهایت، خلاصه ای از نتایج نشان داد؛ تنوع گروههای ذینفع و عدم وجود سازوکار موثر خطمشیگذاری برای یکپارچهسازی، از شرایط علی، ناهنجارهای نهادینه فرهنگی و نگاه گزینشی خطمشیگذاران از شرایط مداخلهگر نظام آموزش عالی ایران است که از طریق ایجاد نظام پایش مبتنی بر شواهد در فرایند خط مشیگذاری در نظام آموزش عالی منجر به تبدیل ضعفها و تهدیدهای موجود به فرصت های بالقوه میشود.