رنگ به عنوان یکی از عناصر برجسته حاضر در طبیعت, در عرصه های مختلف زندگی انسان موثر افتاده و علومی چون فلسفه, روان شناسی, علوم طبیعی, اسطوره, فرهنگ, ادبیات و هنر را تحت تاثیر قرار داده است. ادبیات و به ویژه شعر از رنگ بهره های فراوانی گرفته است؛ رنگ به شکل های مختلف در صور خیال شعر حضور یافته و شاعران از رنگ برای عینی تر کردن ایماژهای شاعرانه و کشف و توضیح روابط میان اجزای تصاویر شعری بهره برده اند.حضور رنگ در شعر از دو منظر قابل بررسی است: 1- به عنوان یک «واژه» - یکی از سازه های کوچک تر متن- که شناخت آن, مهم ترین نقش را در شناخت و تفسیر شعر دارد 2- به عنوان یک عنصر روان پژوهانه که می تواند ما را در کشف بینش و جهان نگری یک شاعر یاری دهد. روانشناسان معتقدند از روی تنوع و بسامد یک واژه می توان گرایش ها و تمایلات فکری, عاطفی, اجتماعی و سیاسی و... او را تشخیص داد. از سوی دیگر تحقیقات به عمل آمده بیانگر آن است که مفاهم و معانی گوناگون رنگ ها, ما را به درک و دریافت بهتر و درست تر آثار هر شاعر نزدیک می کنند.این مقاله بر آن است تا از طریق بررسی و طبقه بندی عنصر رنگ در شعر محمدرضا شفیعی کدکنی به جهان نگری, اندیشه ها و گرایش های اجتماعی و سیاسی وی پی برده و هدف وی از کاربرد بعضی رنگ های خاص را بازنماید.