رشد اقتصادی به همراه رشد جمعیت شهری در جهان همواره با بحرانهای گوناگونی همراه بوده است که مهمترین آنها در ابعاد زیست محیطی و در قالب بحرانهای چندوجهی فروپاشی اکولوژیکی قابل دستهبندی است. این بحرانها، با انتقادهای بسیاری به الگوی برنامهریزی نئولیبرالیزهشده و رشدمحور بهویژه توسط طرفداران رشدزدایی همراه بوده است. اصطلاح رشد زدایی اولین بار در کنفرانس پاریس در سال 2008 توسط اشنایدر مطرح گردید و امروزه به عنوان یک جنبش اجتماعی در نقطه مقابل پارادایم رشد رقابتی شهرها که خود منبعث از ایده نئولیبرالیسم می باشد قرار گرفته است. این مفهوم، در ادبیات جغرافیایی و برنامه ریزی شهری ایران تاحدودی مغفول مانده است. این مقاله در راستای تقویت مفهوم « رشدزدایی» در برنامهریزی شهری، در نظر دارد با بررسی ابعاد شهری و منطقهای تحول اجتماعی- اکولوژیکی ملهم از ایده رشد زدایی، با هدف دستیابی به رفاه و پایداری طولانیمدت، پیشزمینهای برای توسعه فضایی رشدزدا در مقیاس شهری و منطقهای و حرکت بهسوی رشدزدایی در برنامهریزیهای مرتبط با توسعه فراهم آورد. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی است و از نظر هدف، از نوع تحقیقات بنیادی محسوب می شود. شهرها، بهعنوان مراکز تجسم رشدزدایی، با اتخاذ سازوکارهای درست از جمله کاربست خودمختاری چندمرکزی، پارادایم محدودیت در توسعه و مراقبت از سکونتپذیری (بهعنوان اصل سازمان فضایی)، میتوانند نقشی محوری در حرکت بهسوی رشدزدایی ایفا کنند. هر چند شهرها در راستای دستیابی به رشدزدایی با چالشهایی نیز روبرو هستند که در این مقاله به آن پرداخته میشود. به همین منظور پیشنهاد میشود، ابعاد، مؤلفهها و معیارهای مرتبط با کاربست مفهوم رشدزدایی در برنامهریزیهای فضایی و مرتبط با توسعه، در پژوهشهای آتی بیشتر موردبحث قرار گیرد.