تخیّل رمانتیک، اساس فلسفی نزدیک به تمام جنبشهای فکری و هنری پس از خود تا حال حاضر بوده است. مکتب رمانتی سیسم به دلیل گستردگی تعاریف و مصداق هایی که بر آن دلالت می کند و همچنین به دلیل این که ریشه در تغییر نگرش انسان از «من کلی» به «من فردی» دارد، در بیشتر مکتب ها و جریان های ادبی و هنری منتشر است. رمانتی سیسم که خود حاصل اعتراض به چهارچوب های متصلّب نگرش کلاسیک است، بار دیگر در نگرش پست مدرن که ناشی از سرخوردگی انسان از اصول و چارچوب های مدرن است، با قدرت اعتراض آمیز بیشتری ظهور می کند. این مقاله بر آن است تا با رویکردی تطبیقی ضمن بررسی ویژگی های ادبی همانند رمانتی سیسم و پست مدرنیسم در ایران، میزان پیوند این دو رویکرد را نشان دهد. بررسی ها نشان میدهد که شعر پست مدرن هم به لحاظ مضمون عصیانی و اعتراضی، و هم بهره گیری از زبان هنجارشکن، پیوندی تنگاتنگ با رمانتی سیسم سیاه دهه ی سی، و شعر زبان گرای دهه ی چهل دارد و با گرفتن شکل صوری نوشتار پسامدرن و تلاش در جهت چندصدایی کردن شعر، در جست وجوی آن است تا با تلفیق انتقادی سبکهای شعری گذشته ی ادب فارسی با جهان نگری نو، به بوطیقایی مستقل دست یابد.