زیباییشناسی زنانه نگر، در ذات خود زیباییشناسی تقابلی است که در برابر زیباییشناسی سنتی مطرح میشود که واجد سلسلهمراتب جنسیتی است. این زیبایی شناسی گرچه از آغاز بروز و ظهور خود از سد هی هجدهم تا امروز، سیاستها و نظرگاههای انتقادی متغیری را اتخاذ کرده و با گذار به پسافمینیسم از هویت دوگانه به هویت چندگانه گذ ر کرده است. اما همچنان در موضع پرسشگری قرار دارد و همچنان یکی از محملهای نمود آن، شعر است. در ایران همزمان با چرخش پارادایمی عصر مشروطه، زیباییشناسی شعر فارسی دچار دگرگونی بنیادی و در پی موج آگاهیبخشی در مورد حقوق زنان، کمیت و کیفیت شعر زنان نیز با دگردیسی جدی مواجه شد؛ چنانکه زنان شاعر- در سطح نخبگان سیاسی و طبقاتی - نیز باب جدیدی در این عرصه گشودند و در گفتمان جدید، در تقابل با سنت چندصدسالهی شعر فارسی، به تدریج زیباییشناسی نوینی را رقم زدند. یکی از این زنان، ژاله قائممقامی، شاعر اواخر عصر قاجار و پهلوی اول است که نخستین بار آشکارا از حقوق زنان گفت، به نقد سلسلهمراتب جنسیتی پرداخت و با زبانی طنزآمیز، سنت زیباییشناسی مسلط را به چالش کشید و سلسلهمراتبی را که خود یکی از آماجهای منتقدان و فیلسوفان فمینیست بوده است، وارونهسازی کر د. ای ن پژوهش، به روش تحلیل محتوای کیفی و با گزینش ا ز میان مجموعه اشعار او، به بررسی نمودهای غالب زیباییشناسی شعر او؛ با محوریت زنانهنگری، شامل نمود تقابلی- انتقادی، اندرزی، جسمآگاهی، فلسفی و پارادوکس یأس و امید میپردازد.