یکی از رخدادهای ارزشمند دهه اخیر در ادبیات ایران، گسترش نقد ادبی به حوزه هایی فراتر از نقد بلاغی و توصیف کلی محتوایی است. صرف نظر از اینکه زمینهها و دلایل این رخداد چیست و فاصله آن با نقد اصیل چقدر است، نفس این رخداد غنیمتی مهم است؛ زیرا این اندیشه که آثار ادبی صرفاً آثاری باستانی نیستند که فقط به کار آموزشهای اخلاقی و پدرسالارانه بیایند یا در مواقع ناگزیر در شکلی انتزاعی (مانند اشیاء عتیقه) برای به رخ کشیدن هویت ملی به کار برده شوند، بلکه سرشتی پویا دارند و همواره میتوانند از نو به سخن درآیند، با مخاطب و آثار دیگر گفت گو کنند و ظرفیتهای متنوع خود را بروز دهند، دستاوردی ارجمند است. یکی از آثاری که از این رویکرد از توانش کمنظیری برخوردار است و در سالیان اخیر نیز به دلایل گوناگون مورد توجه و بازخوانی قرار گرفته، تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی است. موضوع این کتاب ثبت رخدادهای مقطعی خاص توسط تاریخنگاری به نام بیهقی (تاریخ نگار عصر غزنوی در قرن پنجم) است؛ اما نوع رویکرد متنی بیهقی به تاریخ، بیشتر این اثر را به عرصه ادبیات کشانده است.