یکی از موضوعات و بن مایه های اسطوره ای در حماسه های ملّی، بن مایه ی تقدیر و سرنوشت است. در این باور، سرنوشت آدمی به نوعی تقدیر وابسته است که از طرفی پیروزی و شادمانی و از طرف دیگر سیه روزی و مرگ را نصیب آدمی می-کند. بنابراین، سرنوشت محتوم آدمی در چنبر تقدیر رقم می خورد و از آن هیچ گریز و گزیری نیست. آبشخور باور به تقدیر و چیرگی زمان در افکار ایرانیان، به دوره ی قبل از اسلام باز می گردد و تلّقی زمان به عنوان عامل تقدیر، در آیین هایی چون زروانیسم ریشه دارد. به باور مردمان روزگار باستان، آسمان منشأ اصلی تقدیر آدمیان بوده و ستارگان و سیّارات، کارگزاران آن به شمار رفته اند. از این رو، روزگاری طولانی ستارگان، ماه و خورشید را پرستش می کردند و پادشاهان نیز در دربارهای خود منجّمان و پیشگویانی داشتند که در جنگ ها و کارهای بزرگ از آنان یاری می خواستند و گفته ی آنان را که کاردانان فلک بودند، به کار می بستند. بنابراین، پیشگویینمود دیگر باور به گریزناپذیری تقدیر در حماسههای ملّی است و بهره گیری از سخنان اخترشناسان یکی از شگردهای پرداخت حماسه. قهرمانان حماسی در هنگام قرارگرفتن در تنگنا و پیش آمدن شرایط سخت، به کمک ستاره شماران راز کیهان را بازمی جستند. دراین پژوهش کارکردهای تقدیرباوری و نشانه های آن در منظومه های حماسی پس از شاهنامه بررسی شده است. با ردیابی این باور در منظومه های حماسی، نشانه های زیادی از تقدیرباوری و به تبع آن پیشگویی را می توان یافت که در عمل حماسی و خط سیر داستان تأثیرگذار است.