مقاله حاضر به بررسی چالشهای بقا و پایداری سازمانهای مردمنهادِ فعال در حوزه آسیبهای اجتماعی؛ با تأکید بر رابطه آنها با دولت می پردازد. دادههای این پژوهش با روش گراندد تئوری و از طریق مصاحبه عمیق نیمهساختیافته با 25 نفر از فعالان و مؤسسان سمنهای فعال در حوزه آسیبهای اجتماعی به شیوه نمونهگیری نظری و هدفمند جمعآوری شده است. یافتههای پژوهش نشان داد فقدان روندهای پایدار برای تولید منابع مالی،چالشهای جذب و مدیریت منابع انسانی، کمبود سرمایه اجتماعی و نبود انگیزههای مشترک واقعی، چالشهای برنامهریزی و نظارت، نگاه حداقلی و نبود دید کلان و جامع نسبت به مسائل اجتماعی از مهمترین چالشهای درونی سمنها بوده است. همچنین نتایج پژوهش نشان داد مقوله های رابطه با جامعه و شهروندان، رابطه با سایر سمنها، و رابطه با دولت از چالشهای برونسازمانی سمنها بوده است. نتایج پژوهش نشان داد پیامد ضعف قوانین تأسیس سمن و ناهماهنگی دستگاههای دولتی متولی، وابستگی مالی و عدم استقلال از دولت، بیاعتمادی دوطرفه میان دولت و سمنها، فقدان رویکرد منسجم و یکدست سمنها به دولت، عدم گشودگی نهادهای دولتی و ضعف سیستم اداری و مشخص نبودن معیارها و سازوکار نظارتی دولت منجر به چالش در رابطه بین سمن ها با دولت شده است.