ابن خلدون را می توان از جمله نخستین متفکرین اسلامی ای دانست که در قرن هشتم هجری قمری با روشی علمی به مطالعه و بررسی پدیده های اجتماعی و سیاسی پرداخت و سعی کرد تا علل، اسباب و قوانین حاکم بر آنها را کشف کند. او در پی علایق تاریخی اش، علم نوبنیادی تحت عنوان «علم عمران» را بنا نهاد که هدفش بحث و گفتگو درباره اجتماع انسان و تمدن بشری بود. اما نکته مهم در اینجا این است که ابن خلدون به طور کلی هیچ گاه در صدد تدوین کتاب مستقلی در فن سیاست بر نیامد و بر این اساس دیدگاه سیاسی اش را می بایست به عنوان بخشی از نظریه اجتماعی و تاریخی اش در نظر گرفت، که به تناوب در کتاب «مقدمه»اش آمده ست. ابن خلدون گرچه در امتداد اندیشه اسلامی حرکت می کرد اما درک او از مفهوم سیاست و دولت، که بر بنیاد دانش عمران و رویکرد طبیعی محور او قرار داشت، اندیشه سیاسی وی را از سایر نحله های اندیشه سیاسی نظیر فلسفه سیاسی، سیاست نامه نویسی و شریعت نامه نویسی متمایز ساخته بود. او با کنار زدن هرگونه ملاحظه دستوری یا عملی، به شیوه ای عینی به بررسی منشاء، تکامل، دوام و تجزیه دولت (قدرت سیاسی) در مناسباتش با همه پدیده های اجتماعی پرداخت. این مقاله به طور کلی به بررسی دیدگاههای ابن خلدون در مورد ریشه ها، ماهیت و فراز و فرود دولت و چگونگی ارتباط این نهاد با مواردی چون: سرشت انسان، عصبیت و عمران (اجتماع) بشری می پردازد.