هدف: تجاوز نظامی به افغانستان، رویکرد تهاجمی رهیافت واقعگرایی در سیاست خارجی آمریکا با هدف دستیابی به موازنه قدرت و هژمونی در برابر دشمنان در مرکز آسیا را آشکار ساخت. راهبردی که با هدف حفظ هژمونی و تأمین امنیت حداکثری با محاصره قدرتهای منطقهای از طریق استقرار تسلیحات و تجهیزات استراتژیک، گسیل گسترده نیروهای نظامی همپیمان ناتو و سیاستهای مداخلهجویانه برای ضربه زدن به امنیت ملی کشورهای همسایه افغانستان دنبال گردید. با بیان این گزارهها، پرسش اصلی این است که ایالات متحده در طول دو دهه حضور در افغانستان، از چه اهرمهایی برای ضربه زدن به امنیت ملی ایران استفاده کرد؟ روش: این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی – تحلیلی و بر پایه گردآوری منابع اسنادی – کتابخانهای، به بررسی فرضیه پژوهش در چارچوب ابعاد نظامی، اجتماعی و اقتصادی مکتب کپنهاگ بپردازد. یافته ها: استراتژیهای محاصره نظامی، توسط پایگاههای نظامی و پیشبرد طرحهای جاسوسی از غرب افغانستان، گسترش شکافهای قومی و مذهبی با هدف ترویج خشونت و تنش در جنوب شرق ایران برای مقابله با طرحهای اقتصادی و توسعه کمی و کیفی تولید مواد مخدر در مجاورت مرزهای ایران، بهمنظور تضعیف امنیت ملی ایران دنبال گردید. نتیجه گیری: حضور پررنگ نظامیان ایالات متحده در افغانستان و استقرار انواع جنگندهها و تسلیحات راهبردی – جاسوسی در پایگاههای مجاور مرزهای شمال شرق ایران، بزرگترین تهدید برای امنیت نظامی ایران بود. از طرفی، حمایت مستقیم مالی و سیاسی از تجزیهطلبان قومی، تنها خشونتهای اجتماعی، تنشهای قومی و تحرکات مسلحانه را تقویت کرد و درنهایت افزایش تولید مواد مخدر در غرب افغانستان، به بحرانی کردن مرزها و گسترش اعتیاد در جامعه انجامید که امنیت اجتماعی و اقتصادی را تضعیف نموده است.