ابتنای سیاست بر پایه های عقلانی از موضوعاتی است که موجد موضع گیری های گوناگون در فلسفه غرب و در حوزه فلسفه اسلامی نیز سوژه مجادلات نفس گیر فراوانی گشته است. صاحبنظران و اندیشمندان بر مبنای تفاوت در بنیادهای معرفت شناختی خود نظرات گوناگونی را درباره امکان، چگونگی و قلمرو ورود عقل در عرصه سیاست ابراز داشته اند. این پژوهش نظری با اعتقاد به ضرورت بومی سازی علوم سیاسی به معنای کاوش و جستجو در متون سیاسی به جا مانده از فلاسفه، علما و اندیشمندان اسلامی و ایرانی، به ویژه علمای شیعه و با هدف غنای نظری این الگوی بومی و بر مبنای هرمنوتیک اندیشه شناسانه اسکینر به بررسی رابطه عقل و سیاست در منظومه معرفتی آیت الله جوادی آملی پرداخته است. فضای فکری متمایز جوادی آملی نسبت به اندیشه های غربی، تعبد در بکارگیری الفاظ سیاسی بر مبنای متون دینی و در عین حال تقید به مبانی مستحکم عقلانی، جامعیت در بسیاری از علوم اسلامی و حضور عملی در عرصه سیاست از جمله جاذبه های اندیشه سیاسی وی برای دانش پژوهان عرصه سیاست است. این پژوهش با فرض استوار بودن سیاست در نظر جوادی بر بنیادهای عقلانی و فروریختن آن در صورت قطع ارتباط با عقل به فحص و کاوش در نظرات ایشان پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در نظر جوادی عقل مفتاح و مصباح تمام مراتب سیاست بوده و گستره وسیعی از سیاست را دربر می گیرد. تمامی پرسش های اساسی سیاست از جمله مشروعیت حکومت، کیستی حاکم، غایت حکومت و سیاست، وظایف حکومت، آرمانشهر ترسیم شده، ویژگی های کارگزاران سیاسی، پیوند دین و سیاست، تشخیص مصالح جامعه و نحوه مدیریت سیاسی، در اکثر وجوه خود در رابطه با عقل تبیین می شوند و در صورتی که عقل گوشه نشین عرصه سیاست شود، سیاست نیز کارایی خود را ازدست خواهد داد.