تفسیر عرفانی از انواع تفاسیر به روش اجتهادی است که خود نیز گونه گون است. تفسیر انفسی با روش عرفانی به تفسیر آیات الهی می پردازد که در راستای کمال انسان، پس از پیمودن مراحل عرفان عملی، به عرفان نظری ورود نموده و با ارائه دلائل عقلی و فلسفی می کوشد تا برهانی بودن کشف و شهودهای عرفانی را اثبات نماید. نتایج این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، گویای این است که محور در تفسیر انفسی، خدا و موضوع آن انسان و هدف آن مسأله وحدت وجود است. مفسر انفسی، تمام آیات الهی را تفسیری از وجود خویش می داند. هر آنچه بیرون از علم حضوری انسان به خویش باشد؛ در زمره تفسیر آفاقی قرار می گیرد. در نتیجه، تفسیر آفاقی مقدمه ای برای ورود به تفسیر انفسی می گردد. مخالفان تفسیر انفسی یعنی منتقدان عرفان و فلسفه با برخی مبانی تفسیر انفسی چون وحدت وجود مخالفند. همچنین برای کشف و شهود و دریافتهای باطنی در تفسیر قرآن، ارزشی قائل نیستند و عقل و استدلالات عقلی را در تفسیر قرآن ناکارآمد می دانند در حالی که هر سه عامل، نقش اساسی در تفسیر انفسی قرآن کریم ایفاء می کند.