از آیه هفتم سوره آل عمران چنین برداشت می شود که آیات قرآن کریم بر دو قسم محکم و متشابه قابل تقسیم است؛ اما این که متشابهات کدام آیات را شامل شده و چه تفسیری از آن نزدیک به مراد الهی می باشد، از پرسش هایی است که از دیر باز محققان علوم قرآن را به خود مشغول داشته است. این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی سامان یافته است؛ حاکی از آن است که علّامه طباطبایی ضمن نسبی دانستنِ متشابهات، قائل به عینیت گزاره های دینی در این خصوص می باشد؛ اما دروزه متشابهات را غیبیاتی (قیامت، ملائکه، ابلیس و..) معنا کرده که هدف از آن تأیید و تثبیت محکمات(خداشناسی، نبوّت و..) می باشد. وی در عین حال که وجود حقیقت این وقایع را پذیرفته، لزومی به تمسک به ظواهر رخدادها ندیده و آن ها را مبتنی بر قصد هدایت و مطابق با معهودات عرب معاصر نزول دانسته است. اشتراکات و افتراقات تفسیر این دو، با بررسی روش ها و مبانی تفسیری آن ها در عرفی یا فراعرفی بودن زبان قرآن، واقع نمایی یا تمثیلی دانستن اسلوب بیانی قرآن، عقل گرایی و نحوه برخورد با نص و نیز نحوه ارائه جزییات تفسیری از این آیات رخ می-نماید و نشان می دهد که علّامه در عین واقع نما دانستن آیات، معتقد به تأویل آن ها نزد راسخان در علم می-باشد؛ لیکن دروزه تأویل آیات را از آن خداوند دانسته و ضمن اعتقاد اجتهادی به تمثیل، در ظواهر آیات از لزوم ایمان به آن ها یاد می کند.