1403/01/28
محمد اسماعیل ریاحی

محمد اسماعیل ریاحی

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی:
تلفن: 01135342654

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی جامعه شناختی میزان تجربه مزاحمت جنسی زنان در محل کار
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
زنان شاغل، خشونت، نظریه فعالیت های روزمزه، مزاحمت جنسی، بیمارستان های شهر کرج
سال 1396
پژوهشگران خدیجه پورالماسی(دانشجو)، محمد اسماعیل ریاحی(استاد راهنما)

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان تجربه مزاحمت جنسی زنان شاغل در محیط کار و تحلیل اجتماعی علل بروز مزاحمت جنسی صورت گرفته است. در پژوهش حاضر از نظریه فعالیت های روزمره به عنوان چارچوب نظری، استفاده شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسشنامه در بین 400 نفر از زنان شاغل در بیمارستان های دولتی، نیمه دولتی و خصوصی شهر کرج انجام شده است. متغیرهای مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته اصلی تحقیق (میزان تجربه مزاحمت جنسی زنان در محیط کار) بوده اند، عبارتند از میزان تشخیص داده شدن به عنوان هدف مناسب، میزان حضور فاعل انگیزه دار و فقدان محافظت. نتایج توصیفی این تحقیق نشان می دهد که بیش از سه چهارم پاسخگویان (80 درصد) کمتر از 40 سال سن داشته اند (میانگین سنی 5/33 سال) و به همین نسبت (2/78 درصد) دارای تحصیلات دانشگاهی در مقاطع مختلف (به ویژه کارشناسی با 59 درصد) بوده اند. نگاهی به توزیع میزان تجربه مزاحمت جنسی در محل کار حاکی از آن است که 67 درصد از پاسخگویان حداقل یکبار مزاحمت جنسی را در محیط کار تجربه کرده اند، در حالی که 33 درصد از پاسخگویان گفته اند که هیچ گاه مورد مزاحمت جنسی قرار نگرفته اند. میزان مراحمت جنسی تجربه شده به صورت غیر کلامی بیشتر از مزاحمت های کلامی گزارش شد است. نتایج تحلیل رگرسیونی حاکی از آن است که قوی ترین و مهم ترین پیش بینی کننده میزان تجربه مزاحمت جنسی زنان شاغل در محل کار در تحقیق حاضر، متغیر میزان حضور فاعل انگیزه دار (با مقدار بتای معادل 536/0) می باشد. پس از آن، متغیرهای میزان تشخیص داده شدن به عنوان هدف مناسب (436/0) و فقدان محافظت (104/0) به ترتیب قوی ترین متغیرهای پیش بینی کننده میزان تجربه مزاحمت جنسی زنان شاغل در بیمارستانهای شهر کرج بوده اند. بدین ترتیب می توان گفت که مطابق نتایج پژوهش حاضر، میزان تجربه مزاحمت جنسی در محل کار در بین آن دسته از زنان بیشتر بوده است که اولا دارای برخی ویژگی های دموگرافیک و شخصی ای بوده اند که موجب شده تا بیشتر به عنوان هدف مناسب برای قربانی مزاحمت جنسی شدن تشخیص داده شوند، ثانیا در محل کارشان مردانی به عنوان همکار حضور داشته اند که دارای انگیزه های قوی تری برای ارتکاب مزاحمت جنسی بوده اند، و ثالثا در محل کارشان، به اندازه کافی محافظت سازمانی و شخصی برای جلوگیری از مزاحمت جنسی وجود نداشته است. این