کودتای سوم اسفند 1299 نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران محسوب می شود. از آن رو که طی پنج سال از وقوع این کودتا رضاخان با طی مراتب قدرت به عنوان وزیرجنگ و سپس نخست وزیر و پس از آن شاه شد. درباره نقش انگلستان در این کودتا نظرات عمده ای وجود دارد. به طور کلی این دیدگاه ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته ای که نقش افرینی انگلستان را به مقامات آن در ایران تقلیل می دهند و در نقطه مثابل دسته ای که معتقدند این نقش افرینی برنامه ریزی شده بوده و از انگلستان هدایت می شده است. سخنرانی حاضر به بررسی پژوهشگران می پردازد که ذیل این دو دسته بحث می کنند.