انقلابها از جمله پیچیدهترین پدیدههای بشریاند. اگرچه در چارچوب مدلسازیهای نظری تلاش میشود تا حدالامکان به شکل سادهتری توضیح داده شوند. تاکنون دستهبندیهای مختلفی از انقلابها ارائه شده است. یکی تقسیمبندی ساده و دوگانهای که در بررسی تحولات انقلابی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته، دستهبندی ساموئل هانتینگتون از انقلابهاست. او در یک نگاه کلی انقلابها را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میکند و برای هر یک ویژگیهایی برمیشمارد و ویژگیهای این دو دسته انقلابها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. بر این اساس سوال این پژوهش از این قرار است؛ انقلاب اسلامی در کدام دسته از این دوگانه قرار میگیرد و این الگوبندی تاچه حد در تحلیل انقلاب اسلامی کارآمد است؟ فرضیهای که این پژوهش به بررسی آن میپردازد ضمن تاکید بر نزدیکی انقلاب ایران به مدل غربی انقلابها و تفاوتهای نسبتا بنیادین آن با مدل انقلابهای شرقی، نقدهایی به این الگوبندی در تحلیل انقلاب اسلامی وارد میداند. برای بررسی این فرضیه، گردآوری دادهها به شکل کتابخانهای خواهد بود و از روش مقایسهای-تاریخی بهره خواهیم برد.