منابع ادبی در زبان فارسی، علاوه بر بازنمود ویژگی های زبانی و ادبی، گاه ویژگی های آثار معماری دوران اسلامی و علت نامگذاریشان را نیز به خوبی تشریح کردهاند. بهواسطه ی ارتباط شعرا و ادبا با معماران، بسیاری از عناصر و الگوهای معماری یا بهصورت واقعی خود و یا در هیأت استعاره ها و تشبیهات ادبی توصیف شدهاند. یکی از این الگوها، «هشت بهشت» است که به رغم انجام پژوهش های بسیار، هنوز پرسشهایی در علت نامگذاری و نسب شناسی آن باقی است که تاکنون پاسخهای قانعکنندهای به آنها داده نشده است. در این پژوهش که بر اساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است، کوشش کردیم توصیفی را که منابع ادبی از الگوی «هشتبهشت» دادهاند، با طرح باقی مانده از این اثر معماری تطبیق داده و علت نامگذاری آن را باز نماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد اعتقاد به بهشت های هشتگانه (اشاره ها و آموزه های قرآنی) و تجمیع این بهشت ها در یک عرصه ی چهارباغی، موجب شد تا این الگو که در ادبیات معماری به «الگوی نُه بخشی» معروف است، در منابع ادبی و گزارش های تاریخی، «هشت بهشت» خوانده شود. پلان تکامل یافته ا ی که پیشتر در ساختار «آپاداناها» و «نُه گنبدها» تجربه شده بود، برای ساخت کوشک مرکزیِ چهارباغ ها و آرامگاه ها در ایران، آسیای میانه و شبه قاره ی هند مورد استفاده قرار گرفته بود.