هرچند مطابق با «سبک شناسی معماری ایرانی»، که مبانیِ نظری آن توسط مرحوم پیرنیا شکل گرفته است؛ اختصاص عناوین خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی به نمونه بناهای معماری اسلامی ایران و طبقه بندیِ گونه های معماری پراکنده در جغرافیای فرهنگی آن بر اساس این چهار شیوه ی معماری، شاکله ی اصلی معماری اسلامی ایرانی را تشکیل میدهد؛ با این حال، ساختار کلیِ معماری ایرانی در خلال قرون پنجم و ششم ه.ق، نه تنها تابع اصول ثابت معماری در کلیّت حوزه ی فرهنگیِ ایران تحت عنوان «سبک رازی» نیست؛ بلکه ذهنیت معماریِ آن در بخش های مختلف ایران از هم متمایز و غیرقابل ادغام می باشد. تحقیق پیش رو برآن است تا به روش مطالعه ی میدانی و تحلیل معماریِ دو گونه ی «گنبدخانه» و «مقبره» در حوزه ی معماریِ ایران طی دوره ی سلجوقی، پاسخ گوی این پرسش باشد که گرایشات متفاوت معماری در بخش های مختلف ایران به چه نحوی تفاوت های ساختاری موجود در هر منطقه را تحت تأثیر قرار داده است؟ مطابق نتایج به دست آمده و با فرض بر تأثیر تنوعات منطقه ای، اقلیم ها و نیازهای متفاوت معمارانه، با تبیین دو محور متمایز معماری با کلیت متفاوت ساختاری، شامل محور شمال شرق-شمال غرب ایران با مرکزیت عنصر «مقبره» و محورِ مرکزیِ ایران با تأکید بر عنصر«گنبدخانه»، اصول مشترک شناخته شده ی معماری ایرانی در قالب «شیوه ی رازی» با ایرادات جدی مواجه خواهد بود. به موازات چنین نگرش متفاوتی نسبت به جایگاه گونه ی مسجد و مقبره در دو محور مذکور، تبیین نوآوری های ساختاریِ مراکز متفاوت معماری در هر بخش از ایران، منجر به بازبینیِ مسئله ی الگوی مشترک معماری گنبدخانه ها و مقابر این دوران در قالب اصول شناخته شده معماری ایرانی و «سبک رازی» خواهد شد. از آنجا که قریب به نیم قرن سبک شناسیِ معماری ایرانی هرگز مورد بازبینیِ علمی قرار نگرفته است؛ پژوهش حاضر بازتاب نخستین تلاش های صورت گرفته در این زمینه خواهد بود.