سفال یکی از فراوان ترین و مهم ترین تولیدات صنعتی به شمار می رود که انسان توانسته عرضه نماید. غیر از برآوردن نیازهای مادی، گاه در جایگاه رسانه ای تصویری، اندیشه ی وی را نیز تبلیغ و اعلان نموده است. یکی از موضوعات همیشه پذیرفته ی پیرامون انسان به ویژه در آسیا، توجه به رُخ دادها و پدیده های طبیعی و به طور ویژه فضای سبز پیرامون است. علت این امر، بی تردید طبیعت تنگ دستی است که شرایط اقلیمی پیچیده ای برای حیات وی ایجاد کرده است؛ بنابراین کوتاه بودن فصل گُل و سبزه، باغ سازی و باݣݣغ پردازی را به دستینه ای آرمانی تبدیل کرد. یکی از مهم ترین شیوه های باغ پردازی ایرانی گونه ی «چهارباغ» است که در کتاب آرایی و قالیبافی نمونه های متعددی از آن شناسایی و مطالعه شده است. این آرایه در هنرهای کاربردی و به طور ویژه اشیاء سفالی به رغم استفاده ی پُردامنه، تنها در دوره ی پیش ازتاریخ و تاریخی، نمونه هایی از آن با اشاره ای کوتاه، معرفی شده است. برپایه ی همین ضرورت، پژوهش حاضر تلاش کرده تا این نقش را در پاره ای از یافته های سفالین «آبی و سفید» ارگ بم در دوره ی صفویه که گونه ی چهارباغ وجه غیر جایگزین در طراحی معماری منظر است، بررسی و مطالعه نماید. سؤال اصلی بر این موضوع تأکید دارد که آرایه ی سفالینه ها چه ارتباطی با نوع باغ پردازی دوره ی صفویه دارد. روش تحقیق در این پژوهش، تاریخی، توصیفی-تحلیلی است. گردآوری یافته ها به دو شیوه ی اسنادی و میدانی صورت گرفته است. آن چه این تحقیق بدان دست یافته، گواهی می دهد که هنرمند سفالگر غیر از نشان دادن چهارباغ و اجزای آن، گاه به شیوه ای استادانه کوشک میانی آن را به صورت یک نه بخش که در ادبیات معماری به «هشت بهشت» معروف شده، نمایش دهد؛ بنابراین به نظر می رسد همان طورکه استفاده از این نقش در دسته ای از قالی های دوره ی صفویه، نام «قالی چهارباغ» را برای آن مرسوم ساخت، می توان این گونه از سفال را به عنوان «آبی و سفید چهارباغی» در گونه شناسی سفال دوره ی اسلامی معرفی کرد.