هنجارگریزی یکی از مهمترین عوامل پیدایش سبک ادبیست که میزان آن را با توجه به بسامد وقوع آن در هر اثر میتوان مشخص کرد. سطوح آوایی و صرفی زبان ازجمله حوزه هایی است که باتوجه به نظریه «هنجارگریزی» میتوان آنها را مورد بررسی و مطالعه قرارداد؛ بدین معنا که تحولاتی که در سطح آوایی زبان شعر رخ میدهد در نهایت باعث تشخص سبکی آن در حوزه موسیقایی میشود. همچنین هنجارگریزی واژه ای نیز در تمایز سبکی شعر شاعر در حوزه صرفی زبان دارای نقشی تعیین کننده است. حال این سؤال مطرح میشود که هنجارگریزیهای شعر ناصرخسرو در دو حوزه آوایی و واژه ای زبان چه تأثیری در میزان برجستگی و تشخص سبکی شعر وی بنسبت شعر معاصرانش داشته است؟ دراین مقاله بمعرفی و بررسی انواع هنجارگریزی آوایی، مانند: ابدال، حذف، قلب و... ، و انواع هنجارگریزی واژه ای، همچون: باستانگرایی و واژه آفرینی، در شعر ناصرخسرو و مقایسه آن با اشعار عنصری و فرخی پرداخته شده است. بر این اساس ناصرخسرو در پنج مورد از تحولات آوایی، بنسبت عنصری و فرخی دست به هنجارگریزی زده است. همچنین باستانگرایی پربسامدترین شگرد و مهمترین ویژگی سبکی شعر ناصرخسرو در بخش صرفی زبانست.