نظریه ی دریافت با تأکید بر تأثیر ساختار و پارادایم جامعه بر گرایش ها و افق انتظارات خوانندگان یک اثر در طول زمان به بررسی تفاوت دریافت های خوانندگان در تداوم حیات اثر ادبی می پردازد. باتوجه به اهمیت غزلیات حافظ به عنوان شاهکاری ادبی در تمامی ادوار تاریخی ایران، این مقاله در نظر دارد با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به بررسی و تحلیل تفاوت های دریافت در دو شرح حافظ که در دو زمان مختلف و با افق انتظارات متفاوت بر غزلیات حافظ نگاشته شده اند، بپردازد. بررسی ها نشان می دهد که نقد نیازی به عنوان نخستین شرح بر حافظ در قرن نهم باتوجه به پارادایم دنیاگریز جامعه ی تیموری در افقی عرفانی حافظ را فهمیده است و لطیفه ی غیبی در قرن دوازدهم، در پارادایم دنیاگرا و شیعی کلامی جامعه ی صفوی، متأثر از میراث خوانش های قبلی تلاش کرده است که حافظ را عرفانی شرح کند؛ اما افق انتظارات عصر صفوی، برداشت های شیعی و کلامی را در شرح دارابی پررنگ تر کرده است. این تلفیق افق ها در انتصاب ماهیت پیر و مرشد به ائمه و امامان عصر در لطیفه ی غیبی مشهود است.