جنایت و مکافات اوّلین اثر بلند داستایفسکی محسوب می شود که در آن روایتی فلسفی- هنری به تصویر کشیده شده است و ایده ی فرد گرایی، همچون قلبی تپنده در سینه ی رمان، روایت را به گردش در می آورد. ایده فردگرائی که درست در تقابل با اصول اخلاقی و اعتقادات مسیحی (رنج رهایی بخش) است، نشان دهنده ی تمرکز داستان بر روی مسائل فلسفیِ عمیق و پیچیده است. از این رو است که جنایت و مکافات به حق در ژانر فلسفی و ایدئولوژیک طبقه بندی می شود. علی رغم جنایی بودن موضوع، نویسنده سعی دارد هم بر اهداف فلسفی و هم بر وقایعی که در طول داستان رخ می دهد توجّه نماید. درون مایه ی داستان، اتفاقی ست که در نتیجه ی ایده ی فرد گرایی قهرمان رخ می دهد و موجب سوق دادن وی به ارتکاب جنایتی می شود که مسائل فلسفی بی شماری را در خود جای می دهد.