ظرفیت ها و مزیت های نسبی فلات مرکزی ایران در زمینه فناوری های کهن نظیر سفالگری و فلزکاری و همچنین، نوآوری های مربوطه بدان ها باستان شناسان را از ابتدای قرن بیستم میلادی بر آن داشته است تا ضمن پژوهش و کاوش در محوطه های پیش از تاریخی این منطقه درصدد درک و تحلیل بهتر حوادث و رخدادهای گذشته باشند. مطالعات نشان داده که این منطقه در دوران پیش از تاریخ حلقه اتصالی بین مرکز، غرب و جنوب غرب آسیا بوده است. این منطقه از لحاظ پیشرفت های فنی در تکنولوژی و ظهور نوآوری ها به ما این امکان را می دهد که ساختار جوامع را از لحاظ اجتماعی و اقتصادی به خوبی بررسی و تحلیل کنیم. اهمیت تغییرات در باستان شناسی جوامع پیش از تاریخ بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا که این جوامع خط و زبانی برای معرفی خود ندارند. جوامع این دوران با این تغییرات، بخصوص در تکنولوژی و نوآوری که به دنبال خود موجب تغییرات و جهش در پیچیدگی های اجتماعی و اقتصادی می شوند، مورد مطالعه قرار می گیرند. مهم است که بدانیم تغییرات چگونه، طی چه زمانی و به چه مقدار در یک جامعه پیش از تاریخ رخ می دهد و آیا ناگهانی است و یا تدریجی. به این ترتیب ما می توانیم جامعه ای را که با نوسانات و تغییرات بزرگ فرهنگی روبه رو شده به درستی مورد تحلیل قرار دهیم. در این بین دوره گذار از سیلک II (مس سنگی انتقالی) به سیلک III1-3 (مس سنگی قدیم) دوره ای بسیار مهم در تحولات و برهم کنش های فنی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و نیز هم زمان با آغاز کلکولیتیک گرایی (مس سنگی شدن) جوامع پیش از تاریخ فلات مرکزی است. برخلاف دوره مس سنگی انتقالی که تقریباً تمامی مناطق فلات مرکزی به صورت یکنواخت تغییرات را در فناوری هایی چون سفال و فلز نشان می دهند اما در دوره بعد یعنی مس-سنگی قدیم شاهد بر هم خوردن این نظم هستیم؛ برخی از مناطق چون دشت تهران بدون گسست می ماند، مناطقی چون دشت کاشان یک وقفه طولانی مدت را نشان می دهد و در دشت قزوین جهشی بزرگ را در فناوری و سازمان تولید مشاهده می کنیم. مطالعات ما نشان می دهد گرچه در دور گذار از سیلک II به III پیوستگی فرهنگی محکمی مشاهده می شود، اما تغییراتی نیز به چشم می خورد که به تدریج در حال شکل گیری بودند و حتی در برخی موارد به صورت نامحسوس و موشکافانه ناگهانی رخ می دهند. ظهور ناگهانی سکونت دوباره سیلک در تپه جنوبی، تولید سفال آلویی، ذوب فلز و یا