مکتب اسلام به عنوان آخرین بسته آسمانی بر پایه ها و اصول مستحکمی بنا شده است. یکی از پایههای بنیادین آن، مجموعه عبادی به نام «صلات» است که اگر با شرایط، مقدمات و مقوّمات، اجزاء و ارکان خویش اقامه شود، میتواند در راستای احراز مقام بندگی خدا ، عروج و ربانی شدن انسان از جایگاه والا و تاثیرگذاری برخوردار باشد و شاید اطلاق «عمود دین» به نماز، ناظر به همین آثار باشد. قرآن کریم یکی از کارکردها و آثار مهم نماز را بازدارندگی از فحشا و منکر میداند («إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45))، که البته در ادامه آیه، کارکرد مهمتر آن را «ذکر الله» بودن آن معرفی میکند! به همین مقیاس، تسری می یابد! یعنی علاوه بر نماز، نمازگزاران راستین نیز با انجام این عمل زمینی- آسمانی، میتوانند آن نقشهای سازنده را با دل و جان، در عمل خویش نشان دهند! به این معنا که نمازش میتواند وی را از فحشا و منکر دور داشته و یاد خدا و رحمت واسعه اش را در همه امور زندگی فردی و اجتماعیاش جاری ساخته و تحقق ببخشد و در مقابل، همواره خدا را به پشتیبانی و یاد خویش، وا بدارد! («فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152)). بدیهی است که چنین ارتباط متقابلی میتواند نمازگزار را در صراط مستقیم موعود (در سوره حمد) استوار داشته و انواع توفیقات مادی و معنوی را برای او میسر کند. اما سوال پژوهش حاضر این است که چرا خدای مهربان، در سوره ماعون از برخی نمازگزاران، خشمگین بوده و آنها را مستحق ویل و جهنم میداند؟ و اصولا مشکل در کجاست؟ نماز یا نمازگزاران؟ این سوال از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا که پاسخ صحیح به این پرسش(با توجه به آیات قبل و بعد)، میتواند تأثیر مستقیمی در زندگی اجتماعی و اقتصادی نیازمندان جامعه و نیز خود نمازگزارداشته باشد، تاثیرات و تغییراتی که ضرورتش در شرایط کنونی جامعه و جهان، کاملا مشهود بوده و موجبات امنیت فراگیر را فراهم خواهد کرد!