از میان موضوعات مختلف که جزء دغدغههای متفکران مسلمان بوده، مسئلۀ مرگ است. هایدگر، یکی از فلاسفه اگزیستانس است که مرگاندیشی نزد او دغدغه اصلی بود. هدف مقالۀ حاضر، بررسی متافیزیکی مرگاندیشی نزد علامه و هایدگر است. نویسندگان تلاش خواهند نمود مرگاندیشی از منظر علامه را با مرگاندیشی نزد هایدگر مورد ارزیابی قرار دهند. مسئله این است که مبانی متافیزیکی چه نقشی در مرگاندیشی نزد علامه و هایدگر داشته و مرگاندیشی نزد این دو متفکر به چه نتایج و پیامدهایی منجر میگردد؟ به عنوان نتیجۀ اصلی پژوهش حاضر، بیان خواهد شد که مرگاندیشی نزد این دو متفکر به دلیل نگرش متافیزیکی متفاوت به پیامدهای متفاوتی منتهی میشوند. مرگاندیشی نزد هایدگر بدون ارتباط با حیات پس از مرگ و خداوند به عنوان مبداء هستی بیان میشود در حالی که نزد علامه، مرگاندیشی در ارتباط با زندگی پس از مرگ و ایمان به خداوند مطرح میگردد. با این وجود، برخی شباهتهای بنیادین را میان این دو اندیشمند میتوان نشان داد. روش پژوهش در مقاله حاضر، توصیفی – تحلیلی است و نویسندگان با تکیه بر آثار این دو متفکر و شارحان آن دو با رویکرد عقلگرایی انتقادی مرگاندیشی را نزد این دو مورد ارزیابی قرار میدهند.