تاریخ مدون نشان می دهد که از دوره یونان باستان دغدغه اصلی دانشمندان کشف این بوده است که: اولین موجودی که پا به عرصه هستی نهاده است چیست؟ ذهن محسوس نگر آن دوره، عناصری مادی همانند آب، آتش، هوا و مانند آن را در این جایگاه می دید. بر این اساس از دیرباز موضوع چگونگی پیدایش کثرت از وحدت و ارتباط موجودات گوناگون مختلف الحقیقه و متکثر با خداوند متعال که ذاتی است یکتا و یگانه مورد توجه فلاسفه و حکمای اسلامی قرار داشته است. بر همین اساس فیلسوفان و متکلمان همواره در خصوص باورها و مسائل دینی دغدغه خاطر نشان می دهند. البته روش و رویکرد این دو گروه از متفکران تفاوت دارد و به همین دلیل پاسخ آنها به مسائل دینی و تفسیر آنها در مورد آن متفاوت و متضاد است. فلاسفه با توجه به قاعده الواحد که از اصول پیرامون اصل علیت است نحوه آفرینش را تفسیر می کنند در حالی که متکلمان این قاعده مذکور را به شدت مورد انتقاد قرار می دهند و مسأله آفرینش را نسبت به فیلسوفان بطور متفاوت تفسیر می کنند. ضرورت این پژوهش تاکید بر توحید افعالی و وحدت حقه ظلیه و غیرمحدود بودن فعل خداوند است، پس تمام هستی، فعل اوست و براساس قاعده الواحد اثر صادره از او، واحد است و آن واحد عبارت است از وجود (عقل) که واحد و بسیط و عاری از هرگونه ترکیب است. روش پژوهش در تحقیق حاضر، به صورت توصیفی- تحلیلی است. همچنین با توجه به مبانی نظری و پیشینه تحقیقی که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که در دوره اسلامی فیلسوفان مشایی با استعانت از قواعد فلسفی، مانند قاعده الواحد و با تکیه بر براهینی مانند برهان امکان اشرف عقل را تنها گوهری دانستند که شرایط لازم را برای این جایگاه دارد؛ زیرا عقل به عنوان صادر اول واحد و واحد، بسیط و اشرف است.