تاریخ تحول نظریه های دموکراسی اسلامی از وجود یک دوگانگی درخصوص نحوه تفسیر رابطه میان حاکمیت الهی و اقتدار مردمی حکایت می کند. پرسش این است که این دوگانگی چگونه بر مفهوم پردازی ها از دموکراسی اسلامی تاثیر می گذارد؟ فرضیه مقاله حاضر این است که انگاره ی اقتدار الهی- مردمی (به عنوان بنیاد دموکراسی اسلامی) می تواند حامل دو برداشت متعارض در خصوص مفهوم دموکراسی اسلامی باشد: «مکانیسم ابزاریِ حکومت دینی» و «حکومت عرفی با ملاحظه ی هنجارهای بنیادی دینی». تبیین این فرض با توسل به دو نسل از نظریه پردازی اهل سنت به عنوان مصادیق این دوگانه صورت می گیرد: الگوی «تئودموکراسی» ابوالاعلی مودودی (به منزله ایدئولوژی حزب «جماعت اسلامی» پاکستان) و الگوی «دولت اسلامی مدنیِ» اخوانی های متاخر نظیر راشد الغنوشی (به منزله ایدئولوژی «حزب النهضه» تونس). بدین منظور، «تمایز اجتهاد سنتی و مقاصدی» به عنوان چارچوب نظری مبنای تحلیل قرار می گیرد. این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی و در قالب مقایسه ای سامان می یابد.