در عصر جمهوریها و دموکراسیهای مختلف و با پسوندهای متفاوت که هر دولتی متناسب با نوع نگرشی که از جهان و هستی و انسان دارد مدعی یکی از انواع جمهوریها و دموکراسیهاست. پژوهش حاضر به دنبال فهم جایگاه مردم در حکومت اسلامی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که بر مبنای چه نگرشی به دولت اسلامی می توان از محوریت مردم در حکومت اسلامی سخن گفت؟ پژوهش حاضر که درصدد است در مقابل الگوی یکجانبه خلافت اسلامی، الگوی تعاملی دولت اسلامی را برجسته سازد، ایده «دولت اسلامیِ مدنی» را، که میتوان در نظریههای نسلهای مختلف نواندیشان دینی جهان اسلام در دوران معاصر (از جمله: محمد عبده، علامه نائینی، یوسف القرضاوی، راشد الغنوشی و ...) مشاهده کرد، برای این هدف مناسب می داند. فرضیه پژوهش این است که در چارچوب اندیشه سیاسی نواندیشان اسلامی معاصر، نگرش خلیفهاللهی به انسان را میتوان پایه ای برای عاملیت سیاسی مردم دانست و جریان قدرت سیاسی را به صورت دوجانبه (تعاملی) درنظر گرفت. در نتیجه، اعمال قدرت مشروع با ساختارهای نمایندگی ارتباط پیدا می کند. چنین برداشتی دولت اسلامی را یک نوع دولت مدنی درنظر میگیرد. به منظور توجیه این فرضیه، پژوهش حاضر به الگوی مفهومی ای متوسل میشود که آن را قادر میسازد از محوریت مردم در الگوی دولت اسلامی سخن بگوید. عناصر این الگو عبارتند از: سوژگی با واسطه، قدرت دوسویه (شرعی- عرفی)، و حاکمیت الهی امتمحور. روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی میباشد و دادهها بر اساس مطالعه و فیشبرداری از منابع کتابخانهای و پایگاههای اینترنتی (کتاب، پایان نامه و مقاله) گردآوری خواهند شد.