تجربه ی دموکراسی برون زای ناکامِ افغانستان و بسیاری از کشورهای منطقه نشان می دهد که در جوامعی که مذهب نفوذ عمیقی دارد، همواره امکان بازگشت بنیادگرایان وجود دارد. نکته حائز اهمیت این است که چنین بازگشتی نه لزوماٌ در قالب گروهک تروریستی و یا کودتاچی بلکه درواقع به شکل جنبش هژمونیک صورت می گیرد؛ به عبارت دیگر، بازگشت بنیادگرایی اسلامی با اتکا به جذب توده ای در وضعیت تقارن عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مختلف صورت می گیرد. بنابراین، برای غلبه یا مهار بنیادگرایی اسلامی، متقابلاً استراتژی جریان سیاسیِ مدنی باید بر شکل دهی به یک جنبش هژمونیک متمرکز شود. در این معنا، فراسوی روش های مبارزاتی نظامی و تعاملات بین المللی، جریان سیاسیِ مدنی باید در پی بسیج سیاسی نیروهای اجتماعی متنوعی باشد که در یک هدف اشتراک دارند: شکل دهی به «نظم سیاسی مدنیِ پایدار»؛ با توجه به مختصات کشورهای پارسی زبان، تحقق این مقصود بدون ترکیب میراث بومی (پارسی و اسلامی) و مدرن (ارزش ها و نهادهای دموکراتیک) میسر به نظر نمی رسد.