تجربه ی نظم های سیاسیِ پسا-بهار عربی از سرسخت بودن موانع گذار به دموکراسی در جوامع خاورمیانه و شمال آفریقا حکایت دارد. در تحلیل این امر، سخنرانی حاضر حول محور سه پرسش اصلی سامان می یابد: 1) چرا بهار عربی در اکثر کشورها به دموکراسی ختم نشد؟ در پاسخ، می توان منشا ناکامی در پیشبرد دموکراتیزاسیون در خاورمیانه پس از بهار عربی را توقف در مرحله فروپاشیِ دموکراسی خواهانه ی نظم موجود و عدم حرکت به سوی تاسیس نظم دموکراتیک برگرداند. 2) چه ارزیابی ای می توان از آینده ی دموکراسی سازی در خاورمیانه داشت؟ پاسخ به این پرسش با دو پیش نیاز گره می خورد: پیش نیاز اول، شکل گیری بلوک هژمونیک دموکراسی خواهانه و نیل به قرارداد اجتماعی جدید است. پیش نیاز دوم، رفع موانع ساختاری و محیطی نظیر تاثیرات منفی رفاه نفتی، منازعات منطقه ای، میراث تاریخی، و بورژوازیِ وابسته است. 3) آیا افق هایی برای چنین آینده ای می توان متصور بود؟ در خصوص پیش نیاز اول، می توان به گرایش فزاینده طیفی از اسلام گرایان به سمت دموکراسی در سالیان اخیر اشاره کرد و در خصوص پیش نیاز دوم، دشواریِ تداوم رفاه نفتی، تاثیرات بلندمدت رشد اقتصادی، جمعیت جوان و تحصیلکرده و ... انتظاراتی را محتمل ساخته است.