ظهور گفتمان فرهنگی در مطالعات شهری در سالهای اخیر، و توجه به حفظ تنوع فرهنگی در ساختار و منظر شهرها، میراث فرهنگی شهری را به عنوان یک امر وابسته به زمینه تاریخی و اجتماعی شهر به یک مسئله جدی در شهرهای جهان تبدیل کرده است. این میراث که عموما اشاره به جنبه های نا پیدا و ناملموس فرهنگی دارد شامل دانش زمینه ای گروه ها و افراد می شود که به عنوان بخشی از هویت فرهنگی خود می شناسند و در بر گیرنده سنتهای موروثی و تاریخی و اعمال اجتماعی جهان اطراف آنهاست که ارتباط تنگاتنگی با احساس تعلق، حافظه و دانش فرهنگی شان دارد. مباحث نظری کمتری درباره اهمیت این مسئله در منظر شهری مطرح شده است. مسئله اصلی این مقاله تلاشی نظری است برای رسیدن به تعریفی بسط یافته تر از ویژگی های ذاتی این میراث و توسعه آن به عنوان یک زبان فهم شهر. علاوه بر این با تاسی از آرای گادامر درباره ابعاد فهم مسئله، که با مفاهیمی چون زمان، سنت و تاریخمندی مرتبط است، به ابعاد فهم منظر شهری پرداخته شده است.